مردی به نام سلیگمن زن مجروح غش شده را در کوچه ای پیدا می کند و او را به خانه می آورد. او به او می گوید که نامش جو است و نیمفومانیا است. جو زندگی و تجربیات جنسی خود را از زمان نوجوانی با صدها مرد می گوید در حالی که سلیگمن از سرگرمی های خود مانند ماهیگیری با مگس، خواندن در مورد اعداد فیبوناچی یا گوش دادن به موسیقی ارگ می گوید.